مشخصات فردی و زندگینامه
نام:علی
نام خانوادگی:رحمانی فرد
شهرت:رحمانی سبزواری
تخصص ها:فقه و اصول ، فلسفه ، اخلاق و عرفان

زندگی نامه

در سن 5 سالگی در مکتب خانه ابوی که تنها مرکز تعلیم و تعلم بود، قرآن را فرا گرفتم. روستای جمال آباد از توابع جوین سبزوار در چند فرسخی سبزوار قرار دارد که اهالی آن از طریق کشاورزی کسب معاش می‌کنند و ساده زیستند و قناعت و تدین و قرآن دوستی و محبت به اهل بیت علیهم السلام از جمله ویژگیهای برجسته آنها بوده و هست و بحکم این فضای حاکم بر آنجا و خانواده مذهبی ما با علاقه شدید تعلم قرآن و کتب فارسی را دنبال نمودم بطوریکه وقتی دبستان شروع شد اینجانب را از کلاس اول معاف داشتند و لذا سال اول دبستان وارد کلاس دوم شدم.  دوم و سوم را در یک سال و چهارم و پنجم را نیز در سال بعد خواندم و این بدان جهت بود که در سالهای تشکیل سپاه دانش در رژیم طاغوت سالی دو کلاس خوانده می‌شد. با اخذ مدرک کلاس پنجم در سن یازده سالگی به مدرسه علمیه آمدم و تصدیق ششم را در سال اول ورود به مدرسه علمیه از طریق امتحانات متفرقه از اداره فرهنگ اخذ کردم. تا پایان دوره راهنمایی همین شیوه را ادامه دادم. وقتی وارد مدرسه فصیحیه سبزوار شدم تقریباً اواخر سال 44 بود.

زمانی که این حقیر 11 سال بیشتر نداشتم، عشق به طلبگی مرا به این وادی کشانده بود، و قسمتی از این امر را مرهون فضای حاکم بر روستا و بخش مهم آن را در گرو عشق شدید خانواده خودمان به اهل بیت علیهم السلام می‌دانم. هیچگاه قبل از ورود به مدرسه شهر را ندیده بودم، اما موضوع مهم در آن زمان خوابی بود که دیدم. و آن این بود که در خواب، اتاق، محل اتراق، محل مدرسه، پنجره مشرف بر خیابان و خیابان در ذهنم آمده بود و وقتی به مدرسه علمیه فصیحیه سبزوار وارد شدم، تمام آن صحنه‌های خواب در جلو چشمم هویدا شد و انگار که دوباره آن را می‌دیدم. مدرسه از وجوه موقوفات مربوط به آقای فصیحی اداره می‌شد که خود در مدرسه مدیریت می‌کرد و مدیر علمی و تحصیلی آنجا حضرت آقای فاضلی بود. البته ائمه جماعات مساجد شهر هم آن جا بودند و تدریس هم داشتند. اما من نزد همین آقای فاضلی صرف، نحو، سیوطی، جامع المقدمات را آموختم.

موضوع مهم در آن زمان این که به خاطر تلاش و استعداد و هوشم یک ماه بیشتر نگذشت که صرف میر و تصریف را با تمام ابوابش حفظ کردم و همه را خوب می‌خواندم، آقائی بود به نام آقای علی محمدی؛ ایشان از علمای نجف دیده بودند که مدیریت یکی از مدرسه‌ها را عهده ‌دار بودند و به طلاب و اساتید حوزه کمک می‌نمودند و از طرف چند نفر از آیات عظام تقلید شهریه به طلاب می‌دادند. ایشان در یک جلسه امتحان عمومی وقتی مرا دید گفت کوچولو شما آمدید امتحان بدهید؟ گفتم فلفل نبین چه ریزه... 10 سؤال مشکل از من پرسید که همه را خوب پاسخ دادم، بسیار خوشحال شد و گفت: شما بایستی ممتحن صرف بشوید. در همان ابتدا و در همان مدرسه در حالی که ملامحسن و فی النحو را می‌خواندم برای طلبه‌های تازه وارد صرف را تدریس می‌کردم و به خاطر این که تقریباً با دوستان خودمانی بودم و به آسانی سؤالاتشان را مطرح می‌کردند. درس این حقیر بسیار شلوغ بود و این روند در آنجا که 3 سال بودم ادامه داشت.

اواخر سال 47 برای ادامه تحصیل علوم دینی به شهر مقدس مشهد رفتم و در مدرسه جعفریه به مدیریت حاج آقا شیخ غلام حسین ترک در کوچه میرعلم خان حجره ‌ای گرفتم و مدت 3 سال در آنجا اقامت کردم، اساتید زیادی را گذراندم و نزدشان تلمذ نمودم. نزد استاد ادیب نیشابوری که آن زمانی پیرمردی بود مقداری از ادبیات را فرا گرفتم، اما به خاطر پیری استاد فهم مطالب برایم سخت بود. از این رو نزد آقای سید حجت هاشمی ادبیات را ادامه دادم و با این که بعضی از کتب ادبیات را در سبزوار خوانده بودم جهت آشنایی بیشتر، دوباره آنها را نزد استاد سید حجت هاشمی خواندم. سیوطی، مغنی، بلاغت، مطول، مختصر المعانی را نزد نامبرده خواندم و نزد اقای رضازاده در مدرسه آیت الله میلانی و نزد آقای محقق اصول فقه و لمعه را خواندم و نزد آیت الله طبسی در مسجد ملا هاشم، معالم و قوانین را تملذ نمودم. در همان زمان هم حاشیه ملاعبدالله، منطق و منظومه را هم نزد آقایان واعظی و دهشت گذراندم.

سه سالی که در مشهد و در مدرسه جعفریه بودم از پربرکت ‌ترین و بهترین زمان عمرم بود. توشه‌‌های خوبی از این سه سال برگرفتم و فواید زیادی داشت که تا پایان زندگی از آن استفاده می‌کنم، چرا که بسیار از دروس مقدمات و سطح را در آن سالها به خوبی خوانده و بر آنها تسلط کافی یافتم. از اواخر سال 49 با یکی از دوستان جهت تکمیل و بهره ‌گیری بیشتر از علوم دینی به سوی قم آمدیم در حالی که نه جایی را می‌شناختیم و نه کسی را، فقط به امید خدا آمدیم. وسایلمان را به گاراژ دایر در کنار پل آهنچی سپردیم و پس از مدتی بحمدالله توانستیم حجره ‌ای در مدرسه مهدیه باجک تهیه کنیم و بصورت آزاد در درس متفاوت علما حضور پیدا کنیم و دروس  را نزد اساتید و فضلای ذیل خواندیم:

لمعه ج 2 آیت الله شب زنده دار و باغانی سبزواری، مکاسب نزد آیت الله ستوده در طول سه الی چهار سال، کفایتین نزد آیت الله سید کاظم حائری، رسائل را نزد موسوی تبریزی و موسوی تهرانی، فلسفه را نزد آقای محمدی گیلانی و دکتر احمدی و مدتی هم نزد شهید مفتح، قمستی از اسفار را نزد شهید مطهری (جلد سوم) و برای تکرار درس قوانین مدتی محضر آیت الله دوزدوزانی قوانین را تلمذ نمودم (قبلاً نزد آقای طبسی در مشهد خوانده  بودم)

سال 1355 دروس خارج را شروع کردم که دروس روزمره ‌ام در موضوع خارج فقه، خارج اصول و فلسفه خلاصه می‌شد. خارج فقه 3 سال نزد آیت الله گلپایگانی، 3 سال نزد آیت الله نوری همدانی و مدتی هم به صورت آزاد از دروس خارج علمای دیگر به جهت آشنایی با شیوه علمی آنان بهره بردم.
خارج اصول را از سال 1355 تا 78 یعنی بیشتر از 20 سال نزدیک دو دوره کامل نزد آیت الله وحید خراسانی تلمذ نمودم و در مدت 7 سال هم دروس فقه ایشان هم می‌رفتم. اشارات بوعلی (فلسفه) شفای بوعلی و فصوص الحکم، مصباح الانس و هیئت را نزد علامه حسن زاده آملی فرا گرفتم. اسفار را نیز نزد آیت الله صدر و جوادی آملی تلمذ نمودم. در درسهای اخلاق آقای تجلیل تبریزی و آقای مشکینی در قم حضور می‌یافتم.

مسئله عمده زندگی علمی این حقیر در کنار تلمذ، تدریس بوده و هست. و هیچ چیز را بیشتر از تدریس و تدرس دوست ندارم. از ابتدای طلبگی تدریس را شروع کردم. از سال شروع به تحصیل در مدرسه فصیحیه، جعفریه در سبزوار و مشهد تدریس داشته‌ام، صرف و جامع المقدمات و سیوطی را در سبزوار و مشهد برای دوستان تدریس کردم و از وقتی که وارد قم شدم نیز در مدرسه مهدیه مسجد امام عسگری و فیضیه قم تدریس آزاد داشتم. در حجره ‌ای واقع در صحن حرم حضرت معصومه سلام الله علیها هم بصورت آزاد از سال 66 تا 73 رسائل، مکاسب و منظومه را تدریس کرده‌ ام. تدریس‌های متفاوتی داشته‌ام و در نهایت به صورت آزاد در منزل مسکونی هم تدریس داشته ‌ام. موارد تدریس شامل تدریس منطق، حاشیه ملاعبدالله، منطق مظفر، صرف و نحو و ادبیات می‌شد که در طول 7 سال تابستان و پنج شنبه و جمعه‌ها در منزل خودم هم دروس منطق، منظومه درایه و رجال را تدریس می ‌کردم. تدریس در حوزه‌ها و مدارس علمیه بصورت تک درسی نیز داشته‌ام مثلاً لمعه را قبل از انقلاب در مدرسه امام صادق علیه السلام در نیروگاه تدریس می‌کردم.

از سال 55 تدریس لمعه در مدرسه امام صادق علیه السلام و بعد از انقلاب تدریس نهایة الحکمه وبدایة الحکمه، ختصر المعانی، شرح لمعه، مکاسب، رسائل و منظومه را به صورت آزاد در مراکز مختلف از جمله حجره‌های صحن حرم حضرت معصومه سلام‌الله علیها را داشته ام. پس از انقلاب در مدرسه فیضیه، حاشیه ملاعبدالله و منطق مظفر را نیز تدریس کردم. در مدرسه باقرالعلوم دفتر تبلیغات اسلامی نهایة الحمکه و بدایة الحکمه و طهارت الاعراق را به مدت 4 سال تدریس می‌نمودم.

در مدرسه آیت الله گلپایگانی از سال 74 دروس رسائل مکاسب کفایه و از 5 سال اخیر فقه خارج و اصول خارج را هم در آنجا تدریس دارم که تقریرات، کلا مکتوب گردیده است. دروس درایة الحدیث و قواعد علم الرجال به مدت 2 سال در مدرسه امیرالمؤمین علیه السلام، 2 سال هم کلام جدید و نهج البلاغه در دارالشفاء، حجتیه و مدرسه آیت الله گلپایگانی تدریس داشته‌ام. سال 61 به مرکز جهانی علوم اسلامی دعوت شدم که تازه، تأسیس شده بود. از آن زمان به تدریس مختصر المعانی،حاشیه ملا عبدالله، باب حادی عشر،شرح تجرید، اصول فقه،لمعه،تفسیر مشغول شدم که تا سال 66 ادامه داشت و از 66 تا 73 به عنوان عضو هیأت ممتحنه مرکز همکاری می‌کردم و سپس از سال 72 مضافاً بر همکاری در هیئت ممتحنه، دوباره تدریس در مرکز را آغاز نمودم که در حقیقت  همکاری با مرکز بیشتر شد چرا که طرح سوالات امتحانی «لمعه و مکاسب، رسائل، حلقات ،رجال، درایه و...» نیز بعهده این حقیر و چند نفر از دوستان دیگر بود و این امر تا سال 82 ادامه داشت ضمناً از سال 1378 یا 79 تاکنون در کنار تدریس در مرکز، ممتحن خارج فقه و اصول بوده ‌ام.

حدود 5 ترم هم در دانشگاه قم تدریس داشتم که با تقاضای دانشگاه و طی مراتب از وزارت علوم دکتری خود را دریافت کردم. چندین ترم در تخصصی تفسیر حوزه علمیه و دو ترم هم در تخصصی تربیت مبلغ حوزه و یک ترم هم در تخصصی قضاء تدریس نمودم.

به صورت منسجم و متفاوت در مراکز علمی گوناگون خصوصاً در حوزه‌های علمیه تدریس داشته‌ام. از این رو تدریس در دانشگاه را در حالی که پیشنهادهایی داشته‌ام نپذیرفتم و تدریس در حوزه را اکنون قریب به 25 سال است که بطور مستمر ادامه می ‌دهم.